راه چینه های گلی
در پس این پرده گفتگوی من و توست
ظریف و خرید بیمه شورای امنیت سازمان ملل برای مذاکرات اتمی
آقای ظریف امروز گفته است که توافق احتمالی بر سر برنامه اتمی این کشور "در یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد مورد تأیید قرار میگیرد و در نتیجه به یک توافق بینالمللی و الزام آور برای همه دولتها تبدیل میشود".
ارجاع توافق اتمی به شورای امنیت یک راهحل بسیار هوشمندانه است. خارج از نظرات سیاسی متفاوت، از جهت تکنیکهای دیپلماسی انصافا نبوغ آمیز است.
آقای ظریف با ظرافت و بصورت غیرمستقیم اشاره میکند که این راهحل به فکر او رسیده. اگر این طور است، هوش او را تحسین میکنم. امیدوارم به جزییات توافق احتمالی نیز متعهد بماند. رعایت اخلاقی توافق نیز یک هوشمندی فراتر است.
دلایل خوب بودن این راهحل زیاد است. یکی این که طرف دیگر مذاکرات در واقع همان اعضای دائم شورای امنیت بعلاوهی آلمان میباشند. بنابراین چارچوب مذاکرات تغییر زیادی نمیکند، اما نتایج آن برای همهی دولتها الزامآور میشود.
دوم این که کنگرهی آمریکا نیز احتمالا مجبور میشود تا حدود زیادی با برداشتن تحریمها کنار بیاید. حدس میزنم آقای نتانیاهو و بسیاری سیاستمداران از شنیدن این خبر جا خواهند خورد. باید منتظر باشیم واکنشها را ببینیم. هرچند به خاطر تکنیکی بودن موضوع ممکن است توجه رسانهها را چندان جلب نکند.
سوم این که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی میتواند ادعا کند که ایران را زیر یک چتر امنیتی بینالمللی و معتبر قرار داده. البته، در صورت تخلف در راستیآزماییها، قاعدتا با همان شورای امنیت روبرو خواهد بود.
تصور من این است که آقای ظریف پیش از طرح این موضوع، هماهنگیهای لازم را برای گفتن آن با کشورهای طرف مذاکره انجام داده باشد.
خبر را این جا بخوانید:
http://www.bbc.co.uk/…/…/150308_l10_zarif_nuclear_talks_unsc
http://www.bbc.co.uk/…/…/150308_l10_zarif_nuclear_talks_unsc
مي بينم دوستان روزنامه نگارم از واكنش هاي مردمي به مرگ مرتضي پاشايي اظهار شگفتي مي كنند. روزنامه نگاران معمولا فكر مي كنند بر جريانهاي خبري و خبرساز مسلط اند و وقتي چيزي مي بينند كه از پيش بيني آنها خارج است شگفت زده مي شوند. اين موضوع به نقصي در شيوه اطلاع يابي روزنامه نگاران از مسائل اجتماعي بر مي گردد شايد هم به غرق شدن آنها در موضوعات سياسي و گاه نخبگاني. من شخصا فكر مي كنم عرصه اي را كه مردم در آن بازي مي كنند و نقش آفريني مي كنند دست كم گرفته ايم. بعلاوه روحيات عمومي را هم بنادرست متاثر از رسانه هاي جريان اصلي مي دانيم رسانه هايي كه حرفه اي ها توليد مي كنند. اما واقعيت اين است كه مردم رسانه هاي تازه اي دارند كه خودشان توليد مي كنند و مثل دوبيتي سراينده اش معلوم نيست ولي به دل مي نشيند و تاثير مي گذارد. مرگ اين خواننده جوان درس مهمي براي روزنامه نگاران دارد تا رسانه هاي دوبيتي وار را باور كنند. در محتواي اين سوگواري هم مسائلي ديگر هست كه باشد تا وقتي ديگر.
اوباما و انتخابات کنگره آمریکا
نتیجه انتخابات کنگره در آمریکا که فراتر از نظرسنجی ها به نفع جمهوریخواهان تمام شد بار دیگر نشان داد که در سیاست، از جمله در آمریکا، بیشتر از آن که شاخص ها و موضوعهای اساسی و مواضع و کارنامه احزاب و نامزدها نسبت به آنها تعیینکننده باشند، جو و فضاسازیها موثر اند.
از دید یک ناظر بیرونی در حال حاضر کارنامه اوباما بر اساس نمودار ها و آمار چندان منفی نیست. اقتصاد آمریکا دوباره بر خلاف اکثر کشورهای غربی در حال رشد است، صنایع اتوموبیلسازی از ورشکستگی نجات یافتهاند، بانکها بیش از اروپا (ولو همچنان در حدی نامطلوب) تحت نظارت بیشتر قرار گرفتهاند، بیکاری از ۱۰ درصد در سال ۲۰۱۰ به حدود ۶ درصد رسیده، پروژه بیمه درمانی که دو سه رئیس جمهور مایل به اجرای آن بودند اما توان واراده نداشتند را هم دولت اوباما ولو به رغم نقایص به اجرا درآورد و ... البته هنوز تاثیرات این موفقیتها در زندگی همه آحاد مردم آمریکا محسوس نیست، ولی چشماندازها ناروشن نبودهاند.
این که اوباما و تیم تبلیغاتی او نتوانستند این موفقیتها را خوب بفروشند صرفا یک مولفه در توضیح شکست دموکراتهاست.
این که رایدهندگانی که پایگاه اجتماعی دموکراتها را میسازند از جمله سیاهان و لاتینوها به دلیل سرخوردگی از عدم اجرای قول و قرارهای اوباما کمتر پای صندوقهای رای حاضر شدند و این که اوباما هم اینجا و آنجا در رهبریاش بیشتر از اراداه تردید و تامل نشان داده هم، همه ماجرای شکست را توضیح نمیدهند.
بیش از همه اینها شاید سوداگری جمهوریخواهان با ترس مردم آمریکا و فضاسازی بر روی این مولفه بود بود که این نتیجه را به ضرر دموکراتها رقم زد، آن هم در حالی که خود جمهوریخواهان کمتر ایده ایجابی برای ارائهکردن داشتند.
جمهوریخواهان و بهویژه چهرههایی که حزب تیپارتی را در میان آنها نمایندگی میکنند در هفتهها و ماههای اخیر امکان داشتند که از طریق شبکههای تلویزیونی پرمخاطبی مانند فاکسنیوز و ایستگاههای رادیویی مشابه ترس مردم از داعش و ابولا و اوکراین و ادامهنیافتن احتمالی کاهش بیکاری و مهاجرت لاتینوها و ... را تشدید کنند و دولت اوباما را به عنوان دولتی که عامل این بحرانهاست یا قدرت مقابله با آنها را ندارد معرفی کنند.
به عبارتی میتوان گفت که پیروز انتخابات کنگره هیاهو و جار و جنجالی بود که بر ترس مردم سوار شد، و اوباما و تیم او توان برابری و هماوردی در این عرصه را نداشتند. چنین فضایی به کابوهای تبلیغاتی نیاز دارد که عرض اندام کند و اهل شلوغکاری باشد و بر احساسات غریزی و کمتر تعقلی شهروندان سوار شود.
اگر جمهوریخواهان جمهوریخواهان دهه ۹۰ قرن گذشته بودند، شاید میشد انتظار داشت که گینگریچی دیگر وارد میدان شود و رفتار معطوف به توافق در دو سال آخر زمامداری کلینتون این بار نیز میان کنگره و کاخ سفید تکرار شود. اما قدرت ولو کاهشیافته حزب تی پارتی در میان جمهوریخواهان و ریاست کسی مانند میچ مککانل بر فراکسیون اکثریت سنا که در ۶ سال گذشته از جمله در همدستی با تیپارتی، برای منفیکردن چهره دولت اوباما به بلوکهکردن کارها و تصمیمات در کنگره مشغول بوده کمتر جای امیدی باقی میگذارد، مگر این که نگرانی از تشدید این احساس در میان مردم که جمهوریخواهان مانع اصلی در روال عادی سیاستگذاری و اجرای آن شدهاند و ترس از جریمهشدن از این بابت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ فضا و رویکرد دیگری را در جمهوریخواهان دامن بزند و جناح معتدلی که حالا دیگر به ضعف و فترت افتاده کمی میدان پیدا کند.
تنها در چنین صورتی است که شاید پیشرفت احتمالا نسبی در مذاکرات هستهای ایران نیز با نفی کامل کنگره و هواداران اسرائیل در آن روبرو نشود و امیدی به موفقیتش باقی بماند.
ما تنها نیستیم
تسخیر
صفحه لیونل مسی با پیام های شوخی و جدی هموطنان موجی از شماتت و تحلیل های
جامعه شناسانه را به راه انداخت که؛ ای داد و بی داد...فرهنگ ایرانی و
هزاران ساله ما در دنیا سکه یک پول شد و صفحه های مختلف پوزش از مسی و غیره
...به راه افتاد. اما چند نکته در این میان مغفول ماند:
۱- کافی است سری به شبکه های اجتماعی دیگر مثل یوتیوب و توییتر و فورم های سرگرمی و هزار توی و حلزون وار دیگر بزنید تا ببینید آسمان اینترنت و کاربرانش در موارد مشابه همه جا همین رنگ است، اما به دلیل اینکه به زبان انگلیسی و یا مثلا اسپانیایی و غیره است، تفکیک کردن ملیت افراد دشوار است؛ اما زبان فارسی ما را همچون گاو پیشونی سفید همه جا انگُشت نما می کند.
۲- شوخی، سرگرمی، لودگی و حتی هتاکی ابزارهای معاشرت های مجازی در پاتوق های اینترنتی است. مهم نیست که بحث اسراییل و اعراب باشد، مناقشه هسته ای ایران و غرب باشد و یا عکس گرفتن شیطنت آمیز اوباما با نخست وزیر دانمارک و قهر میشل و باراک! که در مورد آخر به تیتر و عکس صفحه اول ۴ روزنامه معتبر انگلیس بدل می گردد و صدها هزار کامنت و شوخی های ریز و درشت توی وب سایت این روزنامه ها، توییتر و جاهای دیگر رد و بدل خواهد گشت. کاربران صرفاً به دنبال سوژه اند که آنرا به سرگرمی تبدیل کنند.
۳- همین الان هش تگ #ObamaSelfie را در توییتر دنبال کنید تا ببینید چه حجمی از شوخی و لودگی به انگلیسی و زبان های بین المللی دیگر حول این قضیه راه افتاده است.
۴- تفاوت کاربران ایرانی اما از آنجاست که متحد تر و مشخص ترند. آنکه فارسی می نویسد حتمن ایرانی است (افغان و تاجیک انگُشت شمارند)، با هم تصمیم می گیرند و با هم حمله می کنند و خودشان را سر زبان ها می اندازند. اینکه بخواهیم رفتار ایرانی ها در فضای وب را جدا از دیگر کاربران و ملیت های دیگر تعریف کنیم و توی سر خودمان بزنیم تقلیل دادن موضوع به موارد خاص و تبعیض آمیز است. قاعده کلی را از یاد نبریم که عده زیادی به دنبال سرگرمی هستند اینجا.
۱- کافی است سری به شبکه های اجتماعی دیگر مثل یوتیوب و توییتر و فورم های سرگرمی و هزار توی و حلزون وار دیگر بزنید تا ببینید آسمان اینترنت و کاربرانش در موارد مشابه همه جا همین رنگ است، اما به دلیل اینکه به زبان انگلیسی و یا مثلا اسپانیایی و غیره است، تفکیک کردن ملیت افراد دشوار است؛ اما زبان فارسی ما را همچون گاو پیشونی سفید همه جا انگُشت نما می کند.
۲- شوخی، سرگرمی، لودگی و حتی هتاکی ابزارهای معاشرت های مجازی در پاتوق های اینترنتی است. مهم نیست که بحث اسراییل و اعراب باشد، مناقشه هسته ای ایران و غرب باشد و یا عکس گرفتن شیطنت آمیز اوباما با نخست وزیر دانمارک و قهر میشل و باراک! که در مورد آخر به تیتر و عکس صفحه اول ۴ روزنامه معتبر انگلیس بدل می گردد و صدها هزار کامنت و شوخی های ریز و درشت توی وب سایت این روزنامه ها، توییتر و جاهای دیگر رد و بدل خواهد گشت. کاربران صرفاً به دنبال سوژه اند که آنرا به سرگرمی تبدیل کنند.
۳- همین الان هش تگ #ObamaSelfie را در توییتر دنبال کنید تا ببینید چه حجمی از شوخی و لودگی به انگلیسی و زبان های بین المللی دیگر حول این قضیه راه افتاده است.
۴- تفاوت کاربران ایرانی اما از آنجاست که متحد تر و مشخص ترند. آنکه فارسی می نویسد حتمن ایرانی است (افغان و تاجیک انگُشت شمارند)، با هم تصمیم می گیرند و با هم حمله می کنند و خودشان را سر زبان ها می اندازند. اینکه بخواهیم رفتار ایرانی ها در فضای وب را جدا از دیگر کاربران و ملیت های دیگر تعریف کنیم و توی سر خودمان بزنیم تقلیل دادن موضوع به موارد خاص و تبعیض آمیز است. قاعده کلی را از یاد نبریم که عده زیادی به دنبال سرگرمی هستند اینجا.
اشتراک در:
پستها (Atom)